شبه پیمبر،علی اکبر(ع) |
آن هنگام که جز اهل بیت امام حسین(علیهالسلام) کسی باقی نمانده بود، اولین سرباز امام از خاندان او و بزرگترین فرزندشان، حضرت علیاکبر(علیهالسلام)؛ برای دفاع از حریم حسینی، اذن مبارزه خواستند.
در زیارت ناحیه مقدّسه که از لسان امام دوازدهم شیعیان حضرت مهدی«عجلاللهتعالیفرجهالشریف» آمده: «السّلام علیک یا اوّل قَتیل مِن نَسلِ خیرَ سلیلٍ مِن سُلالَهِ ابراهیم» ابوالفرج اصفهانی نیز در کتاب مقاتلالطالبین، پس از یاران امام حسین(علیهالسلام) اوّلین شهید را علی اکبر دانسته است.
نام شریفشان علی و کنیهی مبارکشان ابوالحسن است و به نقل «مقتل الحسین مقدم» در حادثهی کربلا حدود بیستوهفت سال داشتند.
درباره تاریخ ولادتشان مشهور است که در یازدهم ماه شعبان سیوسه هجری ولادت یافتند. برای امام حسین(علیهالسلام) به جز ایشان دو پسر دیگر که نام آن دو نیز علی بوده، نقل شده است. علیاصغر شش ماهه و علیبنالحسین حضرت زینالعابدین(علیهماالسلام) که به ایشان علیاَوسَط هم میگفتند.
پس از ظهر عاشورا بود که با شهادت یاران امام، علیاکبر با همگان وداع کرد.
در این هنگام اهل حرم و همهی بستگان دورتادور ایشان را گرفتند و میگفتند: «اِرحَم غُربَتَنا لا طاقَهَ لَنا علی فراقِک» به غربت ما رحم کن علی جان که ما را بر فراق تو طاقت نیست.
تویی که شبیهترین مردمان به رسول خدا هستی «خَلقاً و خُلقاً» و چون دلمان برای دیدار او پر میزد به قد و بالای تو نگاه میکردیم.
ولی علیاکبر(علیهالسلام) که تشنهی وصال محبوب است و بی تاب دیدار اجداد طیّبش و امام زمان خود را تحت فشار میبیند، سوار بر اسب امام حسین(ع) که «لاحق» و به نقلی «ذوالجناح» نام دارد؛ عازم میدان میشود.
در روز عاشورا بعد از این که مردی فریاد برآورد که «ای علی، تو با یزید نسبت خویشاوندی داری، بیا و از حسن جدا شو که در امانی»، فرمود :
«اِنَّ قرابهَ رسولالله احقُّ اَن مُرعی»
و چنین شعار آغاز کرد :
« أنا عَليُ بن الحسين بن عَلي نحن بيت الله اَولي يا لنَّبي»
«تَاللهِ لا يَحكُمُ فينا ابنُ الدّعي اضرب بالسيف احامي عن ابي»
« ضَربَ غلامٍ هاشمی قُریشی »
«من علی فرزند حسین فرزند علی هستم، به خدا (کعبه) سوگند ما به پیامبر سزاوارتریم. سوگند به خدا این زنازاده نمیتواند بر ما حکم کند. با شمشیر شما را میکُشم واز پدرم حمایت میکنم.»
بعد از حملهی اوّل که نزد پدر برای تجدید قوا آمدند تشنگی امان از ایشان برده که حسین(علیهالسلام) زبان علیاکبر(علیهالسلام) را در دهان گرفت مکید و و سپس نگین انگشترش را به او داد و فرمود این نگین را بگیر و در دهانت بگذار، امیدوارم به زودی جدّت را ملاقات کنی و از دستان او سیراب شوی.
در مقاتل که این حرکت را از امام(علیهالسلام) میخوانیم چه خوب است که دربارهی درس نهفته در آن کمی بیندیشیم. چرا که با در نظر گرفتن همهی مصائب وارده بر امام و خانوادهشان به هر حال در حادثه عاشورا یک نبرد رزمی و جنگی رخ داده؛ و امام اگر بر بالین تکتک شهدا آمدند و یا این که زبان در کام علیاکبرشان گذاشتند حتماً به منظوری بوده است.
آنچه تحلیلگران این رفتار امام با علیاکبر، نوشتهاند حاکی از این است که هر سه رفتار
1. زبان در دهان نهادن امام در کام علیاکبر(علیهالسلام)
2. وعدهی سیراب شدن از دست جدّشان
3. دادن انگشتری خود به منظور گذاشتن در دهان علیاکبر(علیهالسلام)
در آن موقعیّت در استحکام بخشیدن و مقاومت فرزندشان، اثر روانی داشته است. چرا که وعدهی دیدار جدّش بهترین برخورد در تثبیت موقعیّت ایمانی آن جوان فداکار بود و علاوه بر آن گویای این است که نائل آمدن مقام انسان تا جایی که از دست رسول خدا جام بنوشد؛ بدون رسیدن به فوز شهادت میسّر نیست.
و اگر امام زبان در کام علیاکبر مینهاد برای این است که از شیره جان مقام ولایت به او بنوشاند تا از آن علم الهی ولی خدا بهرمند شود.
همانطور که در گذشته پیامبر خدا زبان در دهان علی نهاد و به فرمودهی امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام):
« هزار باب علم بر او گشوده شد که از هر بابی هزار باب دیگر»
بالاخره لحظهی وصال علیاکبر(علیهالسلام) نیز، مانند شهدای دیگر فرا رسید و او که دست پرورده مکتب انسان ساز ولایت بود، از جام وعده شده ی پیامبر نوشید و به شهدای کربلا ملحق شد.
بانگ برآورد که«يا اَبَتاه عَلَيْكَ مِنّيِ السًّلامُ، هذا جَدّي رَسُولُ الله يَقْرَئُكَ السَّلام وَ يَقُولُ: عَجّلِ الْقُدُومَ اِلَيْناو شَعِقَ شَهقَهَ فارِق الدنیا»
یا ابتا، این جدّمان رسول خداست.بر تو سلام میرساند و میفرماید: به سوی ما شتاب کن.
این جا همهی انبیاء و اولیای سلف منتظر قدوم مبارک شمایند.
سیراب شدم آن چنان که وعده داده بودی و سلامت را به تمام منتظرانت خواهم رسانید.
نویسنده: ف.بهمنی
منبع:سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی